عاقا من این رو می خواستم آخر سر بنویسم ولی گفتم یادم میره؛ بذار همین اولش بگم.
یه نوه عمه دارم دختره ۴ ، ۵ ساله است؛ کاری ندارم به خربزه چی میگه یا اصطلاحات من در آوردیش چیه؛ این آخرین افاضاتش خیلی عالیه:
اذان مغرب به افق کوروش
امام حسین طلبید؛ از مشهد سر در آوردم!! امام رضا طلبید از شمال سر درآوردم. اگه امام زمان بطلبه شک نکن جزایر قناری یا سواحل گاداماسپاره، ماداگاسپاره . نیدونم حالا هرچی، همون رو شاخشه. اتاق فرمان دارن ادا اطوار در میارن برام؛ میگن که خیلی مهمه؛ ظاهراً دارن پانتومیم اجرا میکنن:
مثل اینکه سه بخشه؛ اولیش به پا اشاره میکنن، بخش اول"پا"؛ دومی چیه؟!! آهان تایده، اونم بخش اولش که می شه"تا" !!! سومی اوه اوه اوه به آقا یاسر ( ف ) دارن اشاره می کنن؛ واویلا. اونم بخش اول اسمش که می شه"یا" ظاهراً یه شهر مذهبی- ساحلی تو تایلند منوره است؛ عجالتاً جهت تهذیب نفسِ ولاغیر. عزیزان حاضر در مجلس عنایت داشته باشن جهت حضور در مراسم پر فیض و عارفانه و رسیدن به فیض عظما در این شهر مکرمه و قُدسی غیر از ذات خداوند متعال، حضرت معظمْ لِه هم باید بطلبه؛ در غیر اینصورت قطع و یقین بدانید که علاوه بر جراندن خشتکستانمان، میان در فیضیه رو میبندن و باب و چشمهی فُیوضاتمان تا هفتاد نسل منقطع و خشک خواهد شد. باشد تا مورد رحمت واقع شویم و آیینه ی حیرت و عبرتی برای آیندگان. بارالها!! تا ما را از این دنیا نبرده ای نیامرز؛
نوزدهم شهریور راه افتادم سمت مشهد؛ ما سه تا: من و تو و سفید برفی که پای بیشتر سفرهای این چند وقتم بوده.
تو دهِ ابر نقش یه آفرود رو داشت ایفا میکرد لعنتی
کویر مزینان؛ تجلی گاه مردی که تاریخ، قافیه را بی شک به زمان خواهد باخت. هبوط در کویر، صراط خویش، از این منزل به یادگار دارد.
و هیچگاه فراموش نخواهم کرد، جمله ای که از کودکی در من آمیخت:
" خدایا!!
چگونه زیستن را به من بیاموز؛
چگونه مردن را خود خواهم آموخت "
کویر مزینان ( عکس از م . متین )
کلاس سوم دبستان بودم که باهاش آشنا شدم؛ اولین کتابی که خوندم ازش دقیقاً یادمه. " تحلیلی از مناسک حج " که چکیده ای از کتاب " حج " بود . کتابی بود در قطع پالتویی با جلد قهوه ای رنگ و من قبل از خوندن کتاب محو تصویر قربانی کردن اسماعیل پسر توسط ابراهیم پدر بودم. سال های سال بعد تو همایش دین و مدرنیته که تو حسینیه ارشاد برگزار کردیم از نمایشگاه مستقر در حسینیه برای خودم خریدم ( اون نسخه متعلق به آقای پدر بود )؛ سعید حجاریان، علیرضا علویتبار، محسن کدیور، محمد راسخ، مراد فرهادپور، دکتر سروش و . دعوت بودن. ( چه خاطرات بدی برام تداعی شد )
استرس زیادی بین بچهها بود؛ قرار بود دکتر سروش بیاد؛ گروه محترم و نام آشنای فشار و تعداد زیادی کفن پوش که حسینیه رو محاصره کرده بودن و تهدید و تحدید کرده بودن که اگه پایِ سروش برسه، حسینیه رو آتیش میزنن و مردونه سر حرفشون بودن؛ چون ککتل مولوتوفی به داخل محوطه پرت کردن که به دیوار حسینیه برخورد کرده بود و موجب آتیش گرفتن نیمکت های کهنه ی کنار دیوار شده بود که قبل از اینکه تبدیل به فاجعه بشه خاموشش کردیم. خانوم نژاد از یه طرف و بنده ی خدا آقای ابطحی از طرف دیگه نگران جان حضار و مستأصل از شرایط پیش رو؛ حتی نیروی انتظامی هم کنار کشیده بود. آخر سر با دو سه ساعت تأخیر پسر دکتر سروش حضور پیدا کرد و مقاله ی ایشون رو قرائت کرد.
آمدم ای شاه . ( عکس از م . متین )
جاده گرگان ( عکس از م . متین )
جاده گرگان ( عکس از م . متین )
ساحل فرحآباد، ساری ( عکس از م . متین )
ساحل فرحآباد، ساری ( عکس از م . متین )
*امام روح الله ال الخمینی
** عکس های بندر ترکمن رو هم بعداً میذارم
رو ,عکس ,م ,متین ,سر ,حسینیه ,از م ,م متین ,عکس از ,دکتر سروش ,اونم بخش
درباره این سایت