محل تبلیغات شما
خب می‌بینم که باز تونستم پست بذارم این متن رو از یه بلاگ عیناً نقل می‌کنم؛ البته با ذکر منبع "روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار گفت: انسان‌ها از ترس ظاهر خوفناک من، می‌میرند نه به خاطر نیش زدنم.» اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش، با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند، تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. مار رو به زنبور کرد و گفت: من او را می‌گزم و مخفی می‌شوم، و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن، و خود نمایی کن.» مار نیش زد،

پزیکاتوی* قلبی پینه بسته

اگر بار گران بودیم و بس نامهربان، رفتیم...

و داس مرگ خرمن وجودش را در نوردید؛

مار ,زنبور ,نیش ,رو ,» ,می‌شوم، ,ما به ,را می‌گزم ,می‌گزم و ,او را ,من او

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه آموزشی ریاضی ناحیه یک سنندج